قصه «خورشید و خاکستر» به قلم قدرت الله فتحی و تهیه کنندگی فرشاد آذرنیا و کارگردانی رادیویی رضا عمرانی است. این داستان روایت تراژیک و شنیدنی «خولی» و دو همسرش «عیوف» و «نوار» است که هر دو سخت دل بسته اهل بیت بودند. آن هنگام که خولی به ناچار سر بریده «امام حسین (ع)» را به خانه برد، تا در فرصت مناسب به کاخ «عبید الله بن زیاد» ببرد، همسرانش متوجه شدند و او را گفتند: وای بر تو! مردم طلا و نقره به خانههاشان میبرند و تو سر فرزندِ رسول خدا (ص) را به خانه آورده ای!؟…